۱۳۸۹ مهر ۵, دوشنبه

آخرین پست وبلاگ

دوستان عزیز،
هدف از نوشتن در این وبلاگ، ثبت خاطرات و لحظات تلخ و شیرین تا پیش از رسیدن به کانادا بود. حقیقت این است که مرحله جدید، به کلی متفاوت از دورانی است که در ایران سپری میکردیم. این وبلاگ و بسیاری وبلاگهای دیگر، سعی داشتند اطلاعاتی را در مورد نحوه مهاجرت به کانادا و مشکلات و دغدغه ها به کسانی که تازه اقدام میکنند ارائه دهند.
اگر این وبلاگ را میخواستم ادامه دهم باید درباره نحوه زندگی و مشکلات و خوبیهای زندگی در اینجا مینوشتم که به نظرم با هدفی که از ابتدا در ذهن داشتم متفاوت است و حداقل به این وبلاگ نمیخورد.
به همین دلیل تصمیم گرفتم این وبلاگ را خاتمه دهم. از همه دوستان که همراه این وبلاگ بودند بسیار سپاسگزارم. موفق باشید
خدا نگهدار

۱۳۸۹ مرداد ۸, جمعه

اولین پست از کانادا

سلام دوستان عزیز. اول معذرت میخوام که چند وقتی نتونستم بنویسم. این اواخر در محل کارم یک مشکلی پیدا کردم که به اونجا نمیرفتم و کار هم که میدونید روزهای آخر زیاده و خونه خودمون هم نبودیم و ... خلاصه که الان من مونترال هستم. تا یادم نرفته یک نکته مهم درباره مقدار پول و نحوه انتقال بگم که برای شما مثل من مشکلی پیش نیاد. قصه اینه که در هواپیما یک فرم به همه میدن که باید نحوه ورودشون به کانادا توش ذکر بشه که بعدا فرم در فرودگاه به قسمت کنترل ویزا ارایه میشه. در اون فرم نوشته که آیا بیش از ۱۰۰۰۰ دلار دارین؟ که من زدم بله چون در مجموع حدود ۲۴۰۰۰ دلار همراه داشتیم. اما مثل اینکه نباید میزدم چونکه به طور کلی این مقدار پول حساسیت ایجاد میکنه. به نظر من راهش اینه که مثلن اگر مثل ما ۲ نفر هستید هر کدوم یک فرم بگیرید که توش هم اعلام نکنید بیش از ۱۰۰۰۰ دلار پول دارید. به هرحال برای ما اینطوری شد که بعد از تحویل فرمها تقریبا هرکس که ما رو دید گیر داد که پولها کجاست و از اونجا که من پولها رو در جاهای مختلف گذاشته بودم و خسته بودم و حال نداشتم که دقیق همه رو بیرون بیارم گفتم اونی که اونجا نوشتم حدودی بوده و دقیق نمیدونم و پولها میکس کانادا و امریکاست. وقتی این رو گفتم گفتند که نه! اینجوری نمیشه و ما باید دقیق بدونیم چقدره؟ که بتونید حساب باز کنید و همه رو مجبور شدم درآرم تا دقیق بشمرند و به دلار کانادا تبدیل کنند. البته مشکل خاصی نیست اما با اون خستگی که خواهید داشت واقعا اعصاب خوردکنه. در کل دیدم که به یکی دو نفر دیگه هم در این مورد گیر دادند. برای همین پیشنهاد من اینه که اعلام نکنید بیش از ۱۰۰۰۰ دلار دارید (هر نفر) و اگر هم پرسیدند رقم دقیق بگید. به جز این همه چیز عالی بود.
اینجا هم که تا الان که یک روز در مونترال بوده باید بگم که بهتر از انتظارمه. انگلیسی که همه میدونند ولی اگر با کسی بزنید کانال فرانسه واقعا ناجور و تند حرف میزنند و توصیه نمیشه! فعلن خداحافظ

۱۳۸۹ تیر ۱۲, شنبه

دریافت ویزا

به لطف زحمتهای نیلوفر عزیز، پاسپورت ما هم به ویزای کانادا مزین شد. قبل از هر چیز، یک دنیا از ایشون تشکر میکنم و خدا رو شکر میکنم که فرصت آشنایی با این دوست عزیز رو فراهم کرد. حالا قدر اینترنت رو هم بیشتر میدونم که شبکه آدمها رو چقدر بزرگ میکنه. حقیقت اینه که با دریافت ویزا خیالم خیلی راحت تر شده و فکر کنم تا الان 10 باری ویزاها رو نگاه کردم و بررسی کردم. بابا کم که نیست! حدود 3 سال و خورده ای زحمت کشیدیم و صبوری کردیم. قبلن گفتم که انگیزه های من برای رفتن، بسیار زیاده و علیرغم نکات منفی که در چند وقت اخیر، بسیاری از دوستان در مورد کانادا گفتند با برنامه مشخصی به آنجا میروم. البته در هر برنامه ای تولرانس خطا در نظر گرفته میشود اما به موفقیت برنامه هایم ایمان دارم.

۱۳۸۹ تیر ۹, چهارشنبه

تهرانتویی

یکی از چیزهایی که این روزها خیلی میچسبه، مطالعه ی وبلاگ تهرانتوییه. آقای مشاطیان که یادم هست یک بار سالها پیش در شرکت خودمون دیدمش، انقدر خوب مینویسه که آدم خودش رو در اون محیط حس میکنه؛ مصداق بارز "وصف العیش، نصف العیش". به خصوص، مطالعه ی مطالب سریالی ایشون با عنوان "ورود مهاجری جدید" رو به دوستانی که کم کم عازم هستند توصیه میکنم. نوشته ی خوب، هیچ وقت قدیمی نمیشه و اگرچه بیشتر به تورنتو میپردازه اما میشه مطالبش رو به جاهای دیگه هم تعمیم داد.

پی نوشت- با اجازه ی نویسنده، بخشی از مطالبش رو اینجا مینویسم که با سبک نوشتنش آشنا بشین:
خانمی ایرانی ازشما می پرسد چند وقت است که اینجا آمده ای و شما می گویید سه روز. با تعجب می گوید که او یکسال است در کانادا زندگی می کند و هفته گذشته تازه YMCA را کشف کرده. با تعجب به هم نگاه می کنید و مکالمه در همین جا تمام می شود. با خودتان فکر می کنید چرا این خانم به کیسه نایلونی که توی فرودگاه دریافت کرده نگاه نیانداخته؟ چرا از هیچکس نپرسیده؟ معلم برمی گردد و کار ادامه پیدا می کند.
موقع ناهار پیتزا کلوچه ای ها را در می آورید و گرم می کنید. به به! باغت آباد انگوری! عجب چیزیه! چرا سه تا نیاوردم. ولی دو تاش هم حسابی ما رو گرفت. بقیه هم دارند غذاهای خودشان را می خورند. چینی ها ماهی آب پز را انداخته اند روی پلوی شفته شده و دارند می خورند. بوی ماهی آب پز مو بر اندامتان سیخ می کند. چند نفری ماکارونی آورده اند، یک نفر جوجه و سیب زمینی پخته آورده و یک نفر هم یک شفته ای دارد می خوره که گویا دیشب لازانیا بوده. آن خانم ایرانی داره خورش کرفس مخلوط با پلو می خوره. غذا را تمام می کنید و هوس می کنید بروید بیرون چرخی بزنید تا ساعت 2 که کلاس آشنایی با محیط کار در کاناداست شروع بشود.

۱۳۸۹ تیر ۶, یکشنبه

سایت اداره مهاجرت کانادا

امروز رفته بودم به وب سایت اداره مهاجرت کانادا که لیست مشاغل به روز شده و سایر قوانین جدید رو ببینم (که دیدم و چقدر سختگیرانه تر شده و خبر بد برای دوستان من اینه که دیگه کامپیوتر و IT جزو مشاغل مورد نیاز نیست و دیگه اینکه یک جورایی به سمت پذیرش مهاجران ماهر مطمئنتر حرکت میکنند یعنی مثلن اونها که پیشنهاد کار دارند) گفتم یک سری هم بزنم به قسمتی که میشه وضعیت پرونده رو به صورت آنلاین دید. وارد شدم و دیدم که نوشته مدیکال دریافت شده. خلاصه از اون چیزی که من فکر میکردم خیلی بهتر بود چون فرض من این بود که اطلاعات اونجا خیلی آنلاین هم نیست. اما به نظر من همین اطلاعات هم مفیده. مثلن برای همین مدیکال، اگر اینجا نوشته نشده باشه آدم نمیتونه دقیق بفهمه که به دفتر دمشق رسیده یا نه.

۱۳۸۹ تیر ۱, سه‌شنبه

مقدمات- بلیط

در مورد بلیط به مونترال، اولین چیزی که به نظر میرسه اینه که تهیه بلیط به طور مستقیم از خود هواپیمایی گرونتر از آژانس است که منطقی به نظر میرسه چون آژانسها به احتمال زیاد، تعداد زیادی بلیط به قیمت پایین برای خودشان رزرو میکنند. من در اولین قدم رفتم سراغ وب سایتهای هواپیمایی هایی که در ایران کار میکنند مثل KLM، BMI و Lufthansa که قیمتهاشون از تو سایت خیلی بالاست. فکر کنم باید بریم سراغ همون آژانسها. نظرم اینه که حدود 15 تا 20 جولای حرکت کنیم که تا وقتی هوا خوبه و همینطور دانشگاهها شروع نشده اونجا باشیم.

۱۳۸۹ خرداد ۳۱, دوشنبه

آخر خط!

خبر کوتاه است و خوشحال کننده! بله، به آخر خط فاز اول مهاجرت نزدیک شدیم. پاسپورت ریکوئست ما اومد. حدس میزدم که همین روزها یا هفته دیگه بیاد. حالا باید جدیتر به فکر مقدمات سفر باشیم.

پی نوشت- از صمیم قلب، از دوست وبلاگی بسیار خوب همه ما، نیلوفر عزیز و همسرشان، قدردانی میکنم به خاطر تمام کمکهایی که تا کنون داشته و به خصوص لطفی که در این مرحله در حق ما دارند. امیدوارم روزی کمکهای ایشان را جبران کنم. باز هم ممنون دوستان عزیز

۱۳۸۹ خرداد ۲۹, شنبه

سر خط!

خودم میدونم که خیلی ناجوره اما بعد از این همه فکر کردن به مهاجرت و برنامه ریزی و بررسی و سبک-سنگین کردن، اعتراف میکنم که هنوز انگار یک سری سوالات پایه ای تو ذهنم حل نشده باقی مونده. راجع به خیلی چیزها مثل دوری از خانواده و دوستان و سختی پیدا کردن کار یا سازگار شدن با محیط و ... کلی فکر کردم و باهاشون کنار اومدما؛ اما بعضی وقتها یک چیزهای به ظاهر کوچیک، میزنه بیرون و خودش رو به رخ میکشه و انگار میرم سر خط! مثلن نمیدونم که اگه اون طرف فریدون فروغی فقید یا همین شجریان خودمون رو گوش بدم خوبه یا بد؟ آخه همه توصیه میکنند که برای موفق شدن، خیلی به هر چیزی که به این طرف مربوط میشه فکر نکنیم؛ البته منظورشون این نیست که باید غربزده بشیم بلکه برای سازگاری با محیط اینها رو میگن و به نظرم درست میگن. اما خب برام سواله که با این خرده فرهنگ ها که انگار تو پوست و خونمون نفوذ کرده چه باید بکنیم؟

۱۳۸۹ خرداد ۲۲, شنبه

دوره بعد از مدیکال

اول اینکه باید بگم یکی از فواید مهم وبلاگ نوشتن برای مهاجران، اینه که حداقل برای خود آدم همه چیز مستند میشه و اگر چیزی فراموش بشه با مراجعه به وبلاگ، راحت پیدا میشه. مثلن من الان تاریخ دقیق روزی که مدیکال اومد و روزی که مدیکال ارسال شد رو یادم رفته بود که از همینجا پیدا کردم.
در مورد این دوران بعد از مدیکال باید بگم که برای خودش عالمی داره. یعنی نه مثل دوران قبل از مدیکاله که شک داشته باشی که آیا مشکلی هست یا خیر و نه خیالت میتونه راحت باشه که همه چیز تموم شده و فاز اول پروژه مهاجرت (خروج از ایران) به سرانجام رسیده. به قول دوستی تا پات رو از گیت فرودگاه کانادا بیرون نذاری نمیتونی مطمئن باشی که این فاز اول تموم شده.
در ضمن، همینجوری به نظر میرسه که تولرانس تخمین زمانی نامه پاس ریکوئست از تولرانس تخمین زمانی رسیدن مدیکال کمتره. این رو هم البته از وضعیتی که تا امروز وجود داشته میگم. برای همین، هم شوق رفتن وادارت میکنه که یک سری کارها رو انجام بدی و هم اینکه توی دلت اینه که اگه پاس ریکوئست مطابق پیش بینی نیاد ناجور میشه.
به هرحال، ما که شروع کردیم یک سری کارها رو انجام بدیم. امیدوارم پیش بینی درست دربیاد و تا زمانی که هوا خوبه بریم که جا بیفتیم.

۱۳۸۹ خرداد ۴, سه‌شنبه

مدیکال

یک توضیح مختصری از وضعیت خودمون بدم: همانطور که گفته بودم هفته پیش جناب مشاور به سوریه رفت و فرمهای مدیکال رو تحویل گرفت و به دست ما رسوند. ما هم در اولین فرصت (یکشنبه هفته پیش) رفتیم پیش یکی از پزشکان معتمد سفارت کانادا برای انجام آزمایشات پزشکی. مطب ایشون خیلی شلوغ بود و تقریبا با 2 ساعت تاخیر (از اون زمانی که وقت داده بود) وارد مطب شدیم. دلیل اصلیش هم این بود که یک خانواده 4 نفره که یک دختر کوچیک داشتند به بهانه اینکه دخترشون اذیت میکنه (و واقعا هم اذیت میکرد و سالن انتظار رو گذاشته بود روی سرش!) از ما جلو زدند و ما هم به بزرگی خومون بخشیدیم! منشی دکتر هم میگفت تقریبا 2-3 هفته است که اینجوری شلوغ شده و قبلش یه چیزی تو مایه های سماق مکیدن بودند؛ که این نشون میده در این زمان مدیکالهای بیشتری داره صادر میشه. بگذریم، معاینات اولیه و آزمایشهای لازم در همان روز انجام شد و خوشبختانه مشکلی نبود. ضمنا خانوم دکتر بسیار خوشرو و خوش برخورد بود. دیروز هم از مطب اعلام کردند که فرمهای ما ارسال شده و شماره پیگیری دادند. دیگه مینشینیم به امید اینکه مشکلی نباشه و ویزا صادر بشه. هنوز دقیق تصمیم نگرفتم که چه زمانی وسائل رو قیمت بگذاریم و مابقی کارها که یعنی داریم شال و کلاه میکنیم. گفتم شاید انتظار برای ویزا 3-4 ماه طول بکشه و اگه اون کارها رو بکنیم ممکنه بخوره تو ذوقمون. در مورد محل کارم هم که قصه زیاده و واردش نشم بهتره.
دوست بسیار خوب وبلاگی، یعنی بیگانه عزیز هم پس فردا میره کانادا که براش از صمیم قلب آرزوی موفقیت میکنم.

۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۲, چهارشنبه

محض اطلاع- رکوردزنی دلار در بازار ارز تهران

به نقل از تابناک و خبرگزاری مهر:
قیمت دلار امروز چهارشنبه در بازار ارز تهران به 1034 تومان رسید تا رکورد جدیدی در این خصوص به ثبت برسد.
به گزارش خبرنگار مهر، از ابتدای سالجاری تاکنون بازار ارز تهران تحت تاثیر افزایش تدریجی قیمت دلار و کاهش تدریجی یورو بوده است.
قیمت دلار که ابتدای سالجاری حول و حوش 1000 تومان بود، تا امروز صبح در بازار ارز تهران به 1034 تومان رسیده است و فعالان بازار ارز پیش بینی می کنند قیمت دلار به زودی از مرز 1050 تومان هم عبور خواهد کرد.
در این میان، قیمت یورو نیز پیوسته در سالجاری در حال کاهش بوده به طوری که قیمت آن از حدود 1350 تومان ابتدای سال به 1310 تومان در حال حاضر ( صبح چهارشنبه ) رسیده است.
شمس الدین حسینی وزیر امور اقتصادی و دارایی و سخنگوی اقتصادی دولت گفته است: نوساناتی که در روزهای اخیر در بازار ارز مشاهده می شود، نیازی به مداخله دولت ندارد.
وی با بیان اینکه نرخ ارز جریانی سینوسی دارد و هم اکنون در دامنه است، مطرح کرده است: به طور قطع بانک مرکزی از بازار ارز مراقبت خواهد کرد.
البته قیمت طلا و انواع سکه نیز در سالجاری روند صعودی داشته است، ضمن اینکه به دنبال تشدید نگرانی ها از بحران مالی منطقه یورو، قیمت جهانی طلا با برجای گذاشتن رکوردی جدید به بیش از 1230 دلار در هر اونس رسیده است.

۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۸, شنبه

عذرخواهی و آپدیت وضعیت!

من یک عذرخواهی به دوستان بدهکارم به خاطر اینکه این چندوقت نتونستم به موقع کامنتها رو جواب بدم و حتی گاهی نتونستم زود تایید کنم. دلیلش هم ساده است: در ساعتهای زیادی از روز به طرز عجیبی، سایت blogspot ف.ی.ل.ت.ر میشود و در بسیاری ISP ها که کلا ف.ی.ل.ت.ر است و گذشتن از سد آن هم خیلی وقت گیر و آزاردهنده است. به هرحال، اگر قصوری بوده معذرت میخوام؛ حالا الان که تونستم راحت وارد بشم، ببینیم چی میشه. امروز به امید خدا مشاورمون میره سوریه که فرمهای مدیکال رو تحویل بگیره؛ یعنی الان ما همچنان منتظر دریافت برگه های مدیکال هستیم و هنوز به دستمون نرسیده. از همین حالا challenge رو در محیط کارم شروع کردم؛ چون همونطور که قبلن گفتم کل شرکت به من وابسته است و اینها هم عین خیالشون نیست که یک فکری بکنند. من هم به فکر بچه هایی هستم که اینجا کار میکنند. خلاصه داستانیه برای خودش.
در این مدت دوستان زیادی کارشون راه افتاده و خیلی خیلی خوشحالم. به قول دوستی، ظاهرا این ماهها، ماههای صدور مدیکال و ویزای Skilled Worker است. آفیسرهای عزیز! بدانید که به موقع به دادمان رسیدید. خیلی ممنون

۱۳۸۹ اردیبهشت ۸, چهارشنبه

خبر خوب

بله خوب معلومه که خبر خوب چی میتونه باشه. مشاورمون چند دقیقه قبل به همسرم اطلاع داد که ایمیل آماده بودن مدیکالمون رسیده. انگار به مغزم آمپول بی حسی زدند. هنوز نشستم پشت میزم و بر خلاف انتظار از خوشحالی نچسبیدم به سقف! نکته خوب ماجرا هم اینه که مشاور عزیز گفت که خودش داره میره سوریه و مدیکال چند نفر از جمله ما رو میتونه بگیره و با خودش بیاره. البته 10 روز دیگه میخواد بره که حالا باید شنبه بریم پیشش بگیم نکنه اونها تحویل پست بدن. به هرحال، این هم از خبر خوب ما. همسرم خیلی خیلی خوشحاله و از چهره اش میشه فهمید که انتظار زیادی برای مدیکال کشیده. لحظه های سختی داشتیم و طبق قرارمون سعی میکردیم این سختی انتظار برای بقیه معلوم نباشه و رو اعصاب دیگران نباشیم. حالا وارد خان بعدی مهاجرت شدیم.

۱۳۸۹ اردیبهشت ۱, چهارشنبه

آتشفشان آیسلند

منظوری ندارما اما میگن آتشفشان آیسلند ممکنه ۲ تا ۳ ماه طول بکشه! بازم منظوری ندارم چون من که کارم به ویزا و بلیط نرسیده (هنوز اندر خم مدیکالیم) اما یکی از آشناها که میخواست با KLM بره کانادا الان یک هفته است که نتونسته بره و برای کارش مشکل پیدا کرده و احتمالن کارش رو از دست میده! باز منظوری ندارم اما بحثش هست که آیا این گدازه ها به کانادا مبرسه یا نه؟ فعلن که به روی خودشون نمیارن اما اونجوری که بوش میاد احتمالش هست. کلا من منظوری ندارم.

۱۳۸۹ فروردین ۳۱, سه‌شنبه

گزارش لحظه به لحظه

به نقل از مشاور محترم، مدارک درخواستی سفارت، دیروز با پست TNT ارسال شد. تمام

پی نوشت- میدونم که این بیشتر شبیه twit بود.

۱۳۸۹ فروردین ۲۶, پنجشنبه

یک دغدغه جدید!

امروز در کامنتهای وبلاگ پانیذ که معمولن مطالبش رو مستند مینویسه و میشه گفت مطالبش معتبره یک موضوع جدید شنیدم. امیر خان (نویسنده وبلاگ) در پاسخ به کامنتها اشاره کرده بود که پس از صدور فایل نامبر اصلی فدرال، ابتدا بک گراوند چک انجام میشه و اگر مشکلی نباشه مدیکال صادر میشه و بعد از صدور مدیکال، تازه مرحله سکیوریتی چک شروع میشه و بعد درخواست پاسپورت برای صدور ویزا انجام میشه! البته این مطلب یک مقداری با تجربه بعضیها که سریع ویزا گرفتند جور در نمیاد اما یکسره هم نمیشه منکرش شد. به هرحال ظاهرا باید حالا حالاها صبر کنیم.

۱۳۸۹ فروردین ۱۶, دوشنبه

چرا میروم؟ -2

برای اینکه مجبورم برای هیات مدیره فرهیخته! یک شرکت کامپیوتری معتبر و باسابقه در چند جلسه توضیح بدهم که چرا بهتر است به جای سرمایه گذاری روی ساخت محتوای دیجیتال یا فروش LCD، روی موضوعات پایه ای تر و تخصصی تر مثل شبکه های کامپیوتری یا امنیت شبکه سرمایه گذاری کنند و نگاه جدی داشته باشند؟ هنوز نمیفهمم که چرا من باید حرص بخورم و با شور و حرارت لزوم توجه به مباحث تخصصی را یادآور بشوم؟ به من چه آقا؟ به من چه میرسد؟ بامزه اینجاست که میگویند شرکت ما دانش محور است! داشتم از خنده میمردم. البته برای تصمیماتشان، توجیه هم پیدا کرده اند؛ مثلا میگویند ما به دنبال این هستیم که ایده های جدید را بیاوریم اما در عمل، این آوردن ایده های جدید به معنی یک کار بازرگانی و انجام یک مهندسی معکوس نصفه و نیمه به منظور کاهش هزینه و افزایش سود (و نه به منظور ابداع سیستم جدید) است؛ و یا تصمیم میگیرند که خدمات لوکس بدهند، اما این ارائه خدمات لوکس به جارو زدن زیر صندلی کارفرما و تبدیل شدن شرکت و پرسنل فنی به کیسه بوکس ایشان منتهی میشود! با این توجیه که ایشان باید همه جوره از کار ما راضی باشد!
ای خدا، من میخوام برم تو گوگل کار کنم. دیگه نمیتونم ...

۱۳۸۹ فروردین ۱۱, چهارشنبه

یه خبری شد!

بله، بالاخره یک خبری شد و مشاور ما اعلام کرد که از ما درخواست عدم سوء پیشینه و کپی برابر اصل پاسپورت شده. حالا در این اوضاع هم یک ماموریت خارج از کشور پیش اومده که پاسپورتم رفته برای ویزا و یک هفته ای بهش دسترسی ندارم. البته خوشبختانه امروز رفتم پلیس 10+ و بدون نیاز به پاسپورت، درخواست عدم سوء پیشینه رو قبول کرد. راستش خیلی ذوق نکردم، چون خیلیها بعد از عدم سوء پیشینه هنوز مدیکال نگرفتند؛ اما از طرفی همینکه یک خبری شد خودش خوبه. به هرحال خیلی ممنون جناب آفیسر که سری هم به پرونده ما زدی.

۱۳۸۹ فروردین ۴, چهارشنبه

شادباش

سال نو را به همه دوستان تبریک میگم. به خصوص برای دوستان مهاجر آرزو میکنم که در هر مرحله ای از این هزارپیچ مهاجرت هستند آن مرحله و مراحل بعدی را با موفقیت پشت سر بگذارند. همچنین امیدوارم رفتار اداره مهاجرت در سال جدید منطقی تر باشد.

۱۳۸۸ اسفند ۲۶, چهارشنبه

این آخرین پست در سال 88 است که به قصد خداحافظی از خوانندگان و دوستان در این سال نوشته میشود. تا سال دیگر، خدانگهدار. اما جناب آفیسر مطمئن باشد که من به این سادگیها از رو نمیروم و در سال جدید نیز ایشان را مشمول عنایات خود قرار خواهم داد!

۱۳۸۸ اسفند ۲۲, شنبه

سال 88 رو به اتمام است

دیگه سال 88 داره تموم میشه. داشتم یک نگاهی به نوشته هام در این وبلاگ می انداختم، دیدم عجب دل خجسته ای داشتم. مثلا تو تابستون! نوشتم که "عجب حکایتی شده. میخوایم یه گونی برنج بخریم میگیم بذار ببینیم چی میشه!" به عبارتی تو تابستون منتظر مدیکال بودم! قیافه آفیسر رو تصور میکنم موقعی که اون نوشته رو بخونه و کلی به ریشم بخنده! اما حالا گذشت و توفیق این رو پیدا کردیم که حداقل یک سال دیگر! نوروز دوست داشتنی را در ایران تجربه کنیم. اصلا دیروز با خوشحالی و روحیه بالا، خونه تکونی باحالی کردیم که اثراتش هنوز روی کت و کولم مونده. حالا تو نوروز این منم که از ته دل میخندم جناب آفیسر.

۱۳۸۸ اسفند ۱۵, شنبه

چند نکته

- خوشبختانه یا متاسفانه مطلب قبلی که درباره ی اشکالات سیستم جدید مهاجرتی کانادا با عنوان "نگاه سیستماتیک" نوشته بودم با پست امیر عزیز که با دقت و وسواس مطالبش رو مینویسه تایید شد. ایشان به خوبی اشاره کرده که سیستم جدید، یک بازی "باخت-باخت" راه انداخته و به عبارتی هیچکس از آن راضی نیست. از طرفی، گروهی اعلام میکنند که اگر امکان بررسی سریع بوده پس چرا برخی 5-6 سال در صف هستند؟ و از سوی دیگر، گروهی معترضند که چرا وعده رسیدگی 1 ساله انجام نشده. به هرحال، من به عنوان یک آدم مستقل و کسی که منافع یا مضراتی در سیستم جدید فدرال ندارد آن را نوشته بودم که با اعتراض برخی مواجه شده بود. باز هم امیدوارم حالا که خودشان به اشکالات سیستم پی برده اند فکری بکنند.
- باز همانطور که امیر عزیز نوشته بود، انگار روند رسیدگی به پرونده ی امثال ما از اول مارس سریعتر شده و خبر بسیار خوشحال کننده آنکه دوست گرامی نادیده ام، نویسنده ی وبلاگ یادداشتهای یک بیگانه فرمهای مدیکال رو دریافت کرده. البته آقا مجید هم که قبلا خبری از پرونده اش شده بود (درخواست عدم سوء پیشینه) هم دریافت مدیکالش رو اعلام کرده. سیمین خانم هم همینطور.

۱۳۸۸ اسفند ۸, شنبه

نگاه سیستماتیک

چیزی که آقای مشاور در پاسخ به پیگیریها در مورد دیر شدن مدیکال میگوید آن است که فرآیند بک گراوند چک طولانی شده و دلیل آن هم تعداد بسیار زیاد تقاضاهای مهاجرت به کانادا طبق قانون جدید است. این دلیل، چندان هم دور از منطق نیست و محتمل است. اما اگر این باشد باید گفت از نگاه سیستمی، کاری که اداره مهاجرت کانادا برای مشکل طولانی شدن پروسه مهاجرت انجام داده (وضع قانون جدید) در واقع پاک کردن صورت مساله بوده و نه حل اساسی مساله. بنابراین، قابل پیش بینی است که عینا همان مشکل در قانون جدید هم رخ دهد البته با مراتب متفاوت؛ یعنی همانطور که تخمین متقاضیان مهاجرت و خود اداره مهاجرت کانادا برای قانون قبلی دچار خدشه اساسی شد (این اواخر زمان انتظار به 6-7 سال کشیده بود، در حالیکه قطعا اداره مهاجرت چنین زمانی را در نظر نداشت) حالا هم اگر وضع به همین منوال ادامه یابد بعد از مدتی که بافر سیستم جدید overflow بدهد وعده های اولیه مبنی بر کاهش زمان پروسه مهاجرت به یک سال و دو سال فراموش خواهد شد. امیدوارم، راه حل مناسبی برای این سیل تقاضاها پیدا شود تا متقاضیان بتوانند برنامه ریزی بهتری برای آینده خود داشته باشند.
پی نوشت- در ماه فوریه که برای منتظران اتفاقی نیفتاد. المپیک ونکوور هم که میتوانست در این کندی موثر باشد (اداره مهاجرت حداقل از نظر صدور ویزا برای توریستها درگیر المپیک بوده) رو به پایان است. حالا ببینیم چی میشه.

۱۳۸۸ بهمن ۲۷, سه‌شنبه

نقبی به ریاضیات دوست داشتنی

فرآیند پوآسن، فرآیندی تصادفی است که مطابق آن، پدیده ها به صورت مداوم و مستقل از یکدیگر اتفاق می افتند. فرآیند پوآسن یک ویژگی مهم دارد و آن، بی حافظه بودن است. به عبارتی تعداد اتفاقات رخ داده شده در یک دوره زمانی، کاملن مستقل از اتفاقات رخ داده شده در دوره زمانی دیگر است و هیچ ارتباطی به دوره های زمانی قبل یا بعد ندارد! این ویژگی، سبب میشود پیش بینی وقایع در فرآیندهای پوآسن مشکل باشد.
حداقل از نگاه من، رفتار اداره مهاجرت کانادا رفتاری مطابق با فرآیند پوآسن است؛ اگرچه ممکن است برای خودشان، فرآیند غیرتصادفی باشد اما پیداکردن پارامترهای این فرآیند بسیار مشکل به نظر میرسد و بنابراین نمیتوان هیچ پیش بینی مشخصی داشت و تولرانس آنقدر زیاد است که دیگر نام آن را نمیتوان تخمین گذاشت. اگر میتوانستم به گونه ای با مسوولان اداره مهاجرت به طور منطقی بحث کنم حتمن اشکالات این رفتار را یادآوری میکردم. به هرحال، بهمن هم به پایان نزدیک میشود بدون آنکه تغییر عجیب و غریبی در رفتار آفیسرهای محترم به وجود آید. امروز، از وکیلم خواستم یک پیگیری انجام بدهد؛ هرچند که میدانم خیلی موثر نیست.

۱۳۸۸ بهمن ۱۷, شنبه

Quebec

کامیار عزیز در وبلاگ خود مطلبی نوشته که برای من حاشیه ی آن از اصل مطلب جالبتر بود. در توضیح بیشتر در مورد طبقه بندی شهرها از نظر ورود و اقامت مهاجران (مطلبی که چندی پیش به صورت رسمی منتشر شد)، اشاره میکند که مونترال به دلایلی در گروه سوم قرار گرفته؛ یعنی برای تازه واردان خیلی جذابیت نداشته. حالا در ادامه به نکته جالب و بسیار مهمی اشاره میکند. اجازه بدهید عین مطلب را نقل کنم: "با توجه به اطلاعات اخذشده از دوستانی که بیش از 30 سال هست ساکن مونترال هستند اوضاع این شهر و کلاً استان کبک در سال‌های پیش مثلاً 7-8 سال پیش بسیار بهتر از الان بوده‌است و هم شهر رونق بیشتری داشته است و هم تمیزتر بوده‌است و هم بازار کار بسیار بهتر بوده‌است. ظاهراً این درخواست و زمزمه جدایی و هم برگزاری انتخابات و نتیجه آن که بسیار لب مرزی بوده‌است تاثیر بسزایی در منزوی‌شدن این استان داشته است. خوب طبیعی می‌باشد وقتی شما ادعای جدایی دارید دولت مرکزی سرمایه کمتری وارد آن بخش می‌کند زیرا با جداشدن آن منطقه درواقع آن سرمایه از دست دولت فدرال بیرون خواهد رفت." در واقع به نظر من اینها مطالب پشت پرده ای است که میتواند بر بعضی پروسه های مرتبط با مهاجرت نیز تاثیر بگذارد. بیشتر تحلیل نمیکنم چون ممکن است به تضعیف روحیه منجر شود!

۱۳۸۸ بهمن ۷, چهارشنبه

چه خبر از دلار؟

امروز محض دلخوشی رفتم دلار بخرم (کانادایی). همون صرافی که همیشه میرم. دیدم جاتون خالی، از بس توش شلوغه در رو بسته و کسی رو راه نمیده. چون حالش رو نداشتم دوباره برم چند دقیقه ای وایسادم تا خلوت تر بشه. خلاصه رفتم تو. گفتم شاید قیمت در حال تغییر کردنه که صف شده؛ اما از تابلو که چک کردم قیمت همون حدود بود که فکر میکردم. تا نوبتم بشه شاهد بودم که به برخی مشتریها گفته میشد ارز مورد نظرشان تمام شده (به خصوص یورو). نوبت من که رسید گفتم n دلار کانادا میخوام. گفت n/2 بیشتر نداریم. احتمالن میخواست در حد امکان کمتر بده که به همه برسه! البته فکر نکنید n عدد خیلی بزرگی بود. یک کم بیشتر از حقوق کارمندی. من هم همون رو گرفتم و زدم بیرون. همین! دیگه اتفاقی نیفتاد. اما وضعیت اونجا به نظرم کمی غیرعادی بود. حالا بقیه صرافیها رو نمیدونم و تجربه شخصیم رو گفتم. اما این وضعیت با شایعاتی که در مورد بی پول شدن بانکها در ایران دهان به دهان میچرخه تطبیق داشت. البته مقامات رسمی که کلن تکذیب میکنند اما پس چرا اینجوری بود؟
پی نوشت- قابل توجه آفیسرها: همون طور که اول متن نوشتم همینجوری محض دلخوشی رفته بودم دلار بخرما! فکر نکنید خیالم راحت شده و خیلی ریلکس در حال فراهم کردن مقدماتم. نه آقا جان! نه خانم محترم! زودتر بفرستید بیاد مدیکال رو، کار داریم!

۱۳۸۸ بهمن ۱, پنجشنبه

یک ماه دیگر، یک روز دیگر

امروز اول بهمن است. ماهی که به نظر من وضعیت ما منتظران، مشخصتر خواهد شد. در این ماه، یکسال انتظار از زمان فایل نامبر فدرال و 15 ماه از زمان مصاحبه (خودش یک عمر است) را سپری میکنم. به هرحال، صبوری میکنیم. امیدوارم که مشکلی نباشد و برای همه ما ماه خوبی باشد.

۱۳۸۸ دی ۲۷, یکشنبه

فرار مغزها

پارسال که رفته بودم برای کارهای مهاجرت، مدرک تحصیلیم رو بگیرم یک چیزی برام خیلی جالب بود. من که با توجه به وضعیت قبلی اداره فارغ التحصیلان دانشگاه، با خیال راحت رفته بودم مدرکم رو بگیرم با صف عجیب و غریبی مواجه شدم. حالا فصل بدی هم بود و معمولن تابستانها شلوغتر است اما تعداد آدمهایی که اصرار به دریافت مدارکشان داشتند خیلی زیاد بود و مشخص بود که همه برای خارج از کشور اقدام کردند وگرنه داخل ایران که همون مدرک موقت جواب میده. آخر سر هم به خاطر شلوغی بیش از حد، کارم بیش از 2 ماه طول کشید و مدرکم به روز موعود (مصاحبه) نرسید و با یک گواهی رسمی قابل ترجمه کارم رو راه انداختم. طول کشیدن کار هم به خاطر اشکال سیستم نبود و از آنجا که دانشگاه شریف یکی از بهترین دانشگاههای سیستماتیک ایران است، نمیشد اشکال را به گردن سیستم انداخت و تنها دلیلش سیل مغزهایی بود که میخواستند فرار کنند! تازه بعدها (اواخر پاییز) که رفتم اصل مدرکم رو بگیرم دیدم باز هم همان شلوغی پابرجاست. امسال که شنیدم وضع بدتر از پارسال است. خلاصه که این مغزها بدجوری دارند فرار میکنند! از ما گفتن بود! بعد هم خطاب به آفیسرهای محترم میگم که درسته که ما مغز! نیستیم و از مغزیمون گذشت اما این هم درست نیست که انقدر ما رو معطل و لنگ در هوا نگه دارید. Skilled Worker که هستیم. اینجوری که فسیل میشیم! باز هم از ما گفتن بود. تازه، گواهی عدم سوء پیشینه جدیدمون هم رسید. میخواین بفرستیم خدمتتون؟ آخه یه اهنی، یه اوهونی. نمیشه که اینجوری بی سر و صدا!
پی نوشت- در پستهای اخیر چند بار، وضعیت فراموش شدگان را به آفیسرها یادآوری کردم. ببینم بالاخره ما از رو میریم یا آفیسرها.

۱۳۸۸ دی ۲۲, سه‌شنبه

رزومه

الان که داشتم برای استخدام، رزومه هایی رو که برای شرکت فرستاده شده بود و به من ارجاع شده میدیدم، یادم افتاد که داشتن رزومه خوب چقدر مهمه. بعضیها رو ندیده رد میکردم. بقیه هم تعریفی نداشتند. از این نظر واقعا وضع جویندگان کار در ایران افتضاحه و استاندارد رو رعایت نمیکنند. حالا استاندارد که هیچ؛ حداقل یک چیزی که جلب توجه کنه و نظم داشته باشه نمیتونن بنویسن و بعد مدیران متهم میشن که آشناها رو استخدام میکنن.
پس یکی از کارهای مهممون اینه که یک رزومه استاندارد برای خودمون داشته باشیم. خودم که هنوز دل و دماغ بروزکردن رزومه رو ندارم و همونه که پارسال درست کردم.

۱۳۸۸ دی ۲۰, یکشنبه

زبان گفتاری، فراتر از گویش

با زبان خارجی باید چه کنیم؟ آیا یادگیری مجموعه وسیعی از لغات و گرامر آن زبان کافیست؟ باز به خودم برمیگردم و از خود سوال میکنم که آیا مثلا در مورد زبان انگلیسی که من اعتماد به نفس بالایی در آن دارم (چه از نظر دریافت مدارک مورد نیاز و چه در برقراری ارتباط) باید نگران باشم یا نه؟ شواهد نشان میدهد که تسلط بر زبان خارجی برای زندگی در جامعه ای که آن زبان خارجی، زبان رسمیش است لازم است اما به هیچ وجه کافی نیست. با نگاهی دقیقتر، میتوانیم نحوه بکارگیری زبان فارسی را در جامعه خودمان بررسی کنیم. در ادبیات متداول و غیررسمی خود (آنچه در رسانه ها مشاهده نمیشود)، موقعیتهای بسیاری هست که واژه ها و جملاتی استفاده میکنیم که فهم آن توسط فردی بیگانه که زبان فارسی را خوب میداند مشکل و گاه غیرممکن است (حتی اگر تک تک کلمه های یک جمله را بداند). بگذریم از استعارات و ایهامات که معمولا در زبانهای مختلف وجود دارند. در واقع، زبان را باید جزئی از فرهنگ بدانیم و همانگونه که مدتی طول میکشد تا با فرهنگ جامعه مقصد آشنا شویم و خود را تطبیق دهیم به همان ترتیب، تسلط واقعی به زبان خارجی جهت زندگی در جامعه مقصد مدتی طول خواهد کشید. حالا باید سعی کنیم تا آنجا که امکانش هست، شرط لازم برای زندگی را که همان تسلط بر گویش و نوشتار است مهیا کنیم اما انتظار نداشته باشیم که از روز اول با مشکل مواجه نشویم. این تصویریست که من در مورد زبان برای خود ساخته ام.

پی نوشت- آقایان و خانمهای آفیسر، تا کی باید تصویر بسازیم؟!