۱۳۸۹ خرداد ۲۹, شنبه

سر خط!

خودم میدونم که خیلی ناجوره اما بعد از این همه فکر کردن به مهاجرت و برنامه ریزی و بررسی و سبک-سنگین کردن، اعتراف میکنم که هنوز انگار یک سری سوالات پایه ای تو ذهنم حل نشده باقی مونده. راجع به خیلی چیزها مثل دوری از خانواده و دوستان و سختی پیدا کردن کار یا سازگار شدن با محیط و ... کلی فکر کردم و باهاشون کنار اومدما؛ اما بعضی وقتها یک چیزهای به ظاهر کوچیک، میزنه بیرون و خودش رو به رخ میکشه و انگار میرم سر خط! مثلن نمیدونم که اگه اون طرف فریدون فروغی فقید یا همین شجریان خودمون رو گوش بدم خوبه یا بد؟ آخه همه توصیه میکنند که برای موفق شدن، خیلی به هر چیزی که به این طرف مربوط میشه فکر نکنیم؛ البته منظورشون این نیست که باید غربزده بشیم بلکه برای سازگاری با محیط اینها رو میگن و به نظرم درست میگن. اما خب برام سواله که با این خرده فرهنگ ها که انگار تو پوست و خونمون نفوذ کرده چه باید بکنیم؟

۴ نظر:

  1. سلام
    به نظر من کار خیلی سختیه شوخی که نیست گذشتن از تمام چیزهای که تا حالا ساختیم . شروع یک زندگی جدید در یک دنیای متفاوت دیگه . خیلی باید با خودت بجنگی تا به این تصمیم برسی . هممون همین حال رو داریم احساس مشترکی به نظر من

    پاسخحذف
  2. سلام ممنون که سر زدی
    مهاجرت یعنی رفتن به منهای 275 یعنی صفر مطلق.
    ولی ایرانی بودنت را هیچگاه فراموش نکن

    پاسخحذف
  3. نرگس عزیز،
    درست میگی. البته فکر کنم همه ما تصمیم رو که گرفتیم

    پاسخحذف
  4. علیرضا جان،
    من وبلاگت رو همیشه دنبال میکنم. موفق باشی

    پاسخحذف