۱۳۸۸ مهر ۷, سه‌شنبه

ادامه داستان مهاجرت - 5

هواپیما به دمشق رسید و فرودگاه مطابق انتظار بود. یک فرودگاه معمولی با خدمات ضعیف. از اونجا با یک اتوبوس که تور آماده کرده بود عازم هتل شدیم. راهنمای تور در اتوبوس برنامه های زیارتی - سیاحتی رو اعلام کرد و اون چیزی که برام جالب بود اشتیاق و بی صبری عده ای از مسافران برای زیارت بعضی اماکن بود به طوری که بعضی تقاضا میکردند همون موقع به یکی از این اماکن برن یا اعتراض میکردند که چرا کم فلانجا میبرید! بگذریم؛ اتوبوس به داخل شهر رسید و همینطور که رد میشد همسرم اشاره کرد که رویال سوییت (هتل محل مصاحبه) رو دیده و کمتر از 1 دقیقه بعد اتوبوس ایستاد و راهنما توضیح داد که به هتل رسیدیم. از اتوبوس که پیاده شدیم تابلوی هتل رویال کاملن مشخص بود. خیلی برامون جالب بود و از اونجا که فکر میکردیم هتل رویال احتمالن در یک محله باکلاسه و با هتل ما فاصله داره؛ این موضوع نزدیک بودن هتل رو به فال نیک گرفتیم. حالا جالب اینجا بود که وقتی در اتاقمون مستقر شدیم و پرده پنجره بزرگش رو کنار زدیم تابلوی LED هتل درست روبروی پنجره بود و وقتی هوا تاریک میشد واضحترین چیزی بود که دیده میشد. تا روز مصاحبه اصلن حال و حوصله ی دیدن دمشق و بررسی اونجا رو نداشتیم و اصلن تا مصاحبه دمشق برامون یک جور دیگه ای بود. تو ذهنم یک فضای پارادوکسیکال داشت؛ یعنی اگه قبول میشدیم برامون جذابیت داشت و اگه رد میشدیم احتمالن از همه چیزش بد میگفتیم. خلاصه خود سوریه انگار تو حاشیه بود و اصل ماجرا چیز دیگری بود. پس طبیعی بود که تا روز مصاحبه سعی کردیم جایی نریم. فقط روز قبلش برای شناسایی مکان دقیق مصاحبه، یک سر پیاده رفتیم تا دم در هتل رویال. خود هتل، خوب و نسبتا شیک به نظر میرسید اما مسیر منتهی به هتل، چیزی در حد خیابون شهرستانی بود (نمیدونم الان این خیابون که نزدیک امام حسینه مثل قدیم هست یا نه اما این مسیر واقعا اونجا رو برام زنده کرد). به طور کلی خیلی به خیابونهاشون نمیرسند و موقع راه رفتن در خیابون واقعا این نگرانی هست که لباست کثیف بشه. مثلن یک ماشین از گودالی که توش پر از آشغاله رد بشه و آب کثیف به سمت آدم پرتاب بشه یا میوه ای چیزی (که روی زمین کم نبود) زیر پات بره و رو زمین کثیفش ولو بشی (خدا نکنه!). پس همین سر زدن بهمون فهموند که موقع رفتن به مصاحبه خیلی حواسمون جمع باشه.
تو هتل که بودیم و تمرین میکردیم هر چند وقت یکبار به پنجره و ساختمون هتل رویال نگاه میکردیم و با خودمون میگفتیم یعنی الان اون تو چه خبره و اونهایی که دارن مصاحبه میشن قبول میشن یا نه؟ و دل تو دلمون نبود.
ادامه دارد

۱۳۸۸ مهر ۴, شنبه

بدون توضیح

  • در بولتن 148 اداره مهاجرت کانادا که به تازگی منتشر شده مطلبی اومده که آدم میمونه چی بگه! عنوان خیلی جالبی هم داره. ترجیح میدم حرفی نزنم. خودتون بخونید.
  • عجب حکایتی شده. میخوایم یه گونی برنج بخریم میگیم بذار ببینیم چی میشه!
  • برای تقویت زبان انگلیسی میتونید BBC یا CNN رو ببینید اما ممکنه اخباری در مورد ایران بگن که دچار استرس بشید. از ما گفتن بود.

۱۳۸۸ شهریور ۲۴, سه‌شنبه

ادامه داستان مهاجرت - 4

در سه ماهی که به طور جدی روی مصاحبه متمرکز بودیم سعی کردیم بیشتر روی سوالهای متداول مصاحبه کار کنیم. این سوالها هم به زبان انگلیسی و هم به فرانسه در اینترنت زیاد پیدا میشه و برای کسانی که مصاحبه میشن خیلی مفیده و بعد هم که مصاحبه شدیم فهمیدیم که در مهمترین بخش مصاحبه از همون سوالها استفاده میشه. بنابراین تمرین و مرور مکرر این سوالات و یافتن جوابهای مناسب با توجه به شرایط خودتون توصیه میشه.
خلاصه رسیدیم به نزدیک مصاحبه یعنی اوایل آبان. مصاحبه ما 8 آبان و تو هتل رویال بود. برای رفتن به سوریه همونطوری که میدونید دو روش وجود داره: از طریق تورهای زیارتی و یا به طور مستقل. مزایا و معایب هر یک از دو روش رو هم احتمالن همه دوستان میدونند. روش اول ارزونتره و در ضمن خیلی کارها از قبیل ویزا و بلیط توسط تور انجام میشه ولی اشکالش اینه که هدف اصلی شما با هدف اصلی اکثریت تور فرق داره و این مشکلاتی رو ایجاد میکنه. در روش دوم شما راحت تر هستید ولی گرونتره و کمی دردسر داره. به هرحال ما روش اول رو انتخاب کردیم و در یکی از این تورها ثبت نام کردیم. فکر میکنم 5 آبان پرواز رفت بود و ما دو روز فرصت داشتیم تا برای مصاحبه آماده بشیم. تو هواپیما که نشستیم فکر و ذکرمون مصاحبه بود و اونجا هم سوالها رو مرور میکردیم. نگاهمون رو هم میچرخوندیم که ببینیم کسی رو پیدا میکنیم که بهش بخوره برای مصاحبه میره؟ چند نفری بودند ولی خیلی دور بودند. یک ربعی که از پرواز گذشت دیدیم آقایی که به اتفاق همسر و فرزندش صندلی جلوی ما نشسته داره یک برگه رو مطالعه میکنه. مشخص بود که زبون نوشته فرانسه است و با کلی کلنجار برای دید زدن آخر سر فهمیدم که همون سوالات معروف مصاحبه است. اینجا بود که فهمیدیم اونها هم برای مصاحبه میرن و باب صحبت باز شد. به این ترتیب تا نشستن هواپیما سرمون گرم شد و به گپ زدن گذشت. تو فرودگاه دمشق ازشون خداحافظی و براشون آرزوی موفقیت کردیم.

۱۳۸۸ شهریور ۱۸, چهارشنبه

آنالیز لیست افراد منتظر

وبلاگ خاطرات من و باسی به دلیل نوشته های دقیق و لحن صادقانه و البته قدمت در مورد مهاجرت به کبک، برای خیلی از کسانی که از پارسال مصاحبه داشتند تبدیل به یک ریفرنس شده بود اما این نوشته آخر؛ خیلی پرونده ها رو کنار هم گذاشته (و همینجا از نویسنده تشکر میکنم) و به این دلیل میشه یکجا همه رو بررسی کرد. با نگاهی به این لیست میشه نکات زیر رو فهمید:
  • بیشتر مدیکالها در یک فاصله زمانی مشخص صادر شده (اوایل ژوئن تا اواسط جولای) و از اون به بعد این روند تقریبا متوقف شده
  • توالی زمانی منظمی در صدور مدیکالها مشاهده نمیشه، به عبارتی دیده میشه که مدیکال بعضیها که تاریخ فایل نامبر فدرالشون جلوتر بوده صادر شده ولی مال بعضیها که قبل تر بودند در صف باقی مانده
  • به نظر میرسه مدیکال افراد مجرد زودتر صادر میشه؛ اگرچه این رو با توجه به اطلاعات این لیست نمیشه به طور دقیق گفت و loonlongue در این مورد بیشتر کمک میکنه
  • در ماه آگوست هیچ اتفاقی نیفتاده و به جز چند نامه روتین چیزی از سفارت کانادا در دمشق صادر نشده؛ انگار که کلا سفارت در تعطیلات بوده
  • از ماه سپتامبر مصاحبه ها شروع شده و تا کنون مانند قبل جلو رفته و تغییر خاصی مشاهده نمیشه
  • بعضیها به مشکلاتی از قبیل مجاز نبودن وکیل (یا مشاور) برخورد کردند که لزوم دقت بیشتر در انتخاب وکیل رو یادآوری میکنه؛ البته در صورتی که اصلا نیازی به گرفتن وکیل احساس میشه.
  • تعداد کسانی که در مورد مهاجرت به کبک و کانادا وبلاگ مینویسند خوشبختانه روز به روز در حال افزایشه و این به کسانی که میخوان وارد این مسیر بشن کمک میکنه
  • از کامنتها مشخصه که این غیرقابل پیش بینی بودن زمان انتظار برای مدیکال، خیلی آزاردهنده شده. شاید وقتش باشه کمی به خودمون روحیه بدیم و به قول نیلوفر، وقتمون رو با انتظار خشک و خالی تلف نکنیم
اگر کسی نکته ای به نظرش میرسه خوشحال میشم بشنوم.

پی نوشت: مقاله جالبی از شرکت پارس کانادا

۱۳۸۸ شهریور ۱۰, سه‌شنبه

امروز اول سپتامبره و ما هم مثل خیلی از دوستان امیدواریم که سپتامبر ماه خوبی برای همه ی دوستان متقاضی مهاجرت به کبک و کانادا باشه. امروز مشاورمون هم یک ایمیلی زده که احتمالن در یکی دو ماه آینده خبرهایی خواهد شد.