هواپیما به دمشق رسید و فرودگاه مطابق انتظار بود. یک فرودگاه معمولی با خدمات ضعیف. از اونجا با یک اتوبوس که تور آماده کرده بود عازم هتل شدیم. راهنمای تور در اتوبوس برنامه های زیارتی - سیاحتی رو اعلام کرد و اون چیزی که برام جالب بود اشتیاق و بی صبری عده ای از مسافران برای زیارت بعضی اماکن بود به طوری که بعضی تقاضا میکردند همون موقع به یکی از این اماکن برن یا اعتراض میکردند که چرا کم فلانجا میبرید! بگذریم؛ اتوبوس به داخل شهر رسید و همینطور که رد میشد همسرم اشاره کرد که رویال سوییت (هتل محل مصاحبه) رو دیده و کمتر از 1 دقیقه بعد اتوبوس ایستاد و راهنما توضیح داد که به هتل رسیدیم. از اتوبوس که پیاده شدیم تابلوی هتل رویال کاملن مشخص بود. خیلی برامون جالب بود و از اونجا که فکر میکردیم هتل رویال احتمالن در یک محله باکلاسه و با هتل ما فاصله داره؛ این موضوع نزدیک بودن هتل رو به فال نیک گرفتیم. حالا جالب اینجا بود که وقتی در اتاقمون مستقر شدیم و پرده پنجره بزرگش رو کنار زدیم تابلوی LED هتل درست روبروی پنجره بود و وقتی هوا تاریک میشد واضحترین چیزی بود که دیده میشد. تا روز مصاحبه اصلن حال و حوصله ی دیدن دمشق و بررسی اونجا رو نداشتیم و اصلن تا مصاحبه دمشق برامون یک جور دیگه ای بود. تو ذهنم یک فضای پارادوکسیکال داشت؛ یعنی اگه قبول میشدیم برامون جذابیت داشت و اگه رد میشدیم احتمالن از همه چیزش بد میگفتیم. خلاصه خود سوریه انگار تو حاشیه بود و اصل ماجرا چیز دیگری بود. پس طبیعی بود که تا روز مصاحبه سعی کردیم جایی نریم. فقط روز قبلش برای شناسایی مکان دقیق مصاحبه، یک سر پیاده رفتیم تا دم در هتل رویال. خود هتل، خوب و نسبتا شیک به نظر میرسید اما مسیر منتهی به هتل، چیزی در حد خیابون شهرستانی بود (نمیدونم الان این خیابون که نزدیک امام حسینه مثل قدیم هست یا نه اما این مسیر واقعا اونجا رو برام زنده کرد). به طور کلی خیلی به خیابونهاشون نمیرسند و موقع راه رفتن در خیابون واقعا این نگرانی هست که لباست کثیف بشه. مثلن یک ماشین از گودالی که توش پر از آشغاله رد بشه و آب کثیف به سمت آدم پرتاب بشه یا میوه ای چیزی (که روی زمین کم نبود) زیر پات بره و رو زمین کثیفش ولو بشی (خدا نکنه!). پس همین سر زدن بهمون فهموند که موقع رفتن به مصاحبه خیلی حواسمون جمع باشه.
تو هتل که بودیم و تمرین میکردیم هر چند وقت یکبار به پنجره و ساختمون هتل رویال نگاه میکردیم و با خودمون میگفتیم یعنی الان اون تو چه خبره و اونهایی که دارن مصاحبه میشن قبول میشن یا نه؟ و دل تو دلمون نبود.
ادامه دارد
تو هتل که بودیم و تمرین میکردیم هر چند وقت یکبار به پنجره و ساختمون هتل رویال نگاه میکردیم و با خودمون میگفتیم یعنی الان اون تو چه خبره و اونهایی که دارن مصاحبه میشن قبول میشن یا نه؟ و دل تو دلمون نبود.