۱۳۸۸ دی ۱۰, پنجشنبه

تبریک سال نوی میلادی و یک نکته دیگر

  • اول، فرا رسیدن سال نوی میلادی را تبریک میگویم.
  • این را که میخواستم بنویسم یاد یک نکته افتادم که شاید برای ما مهم باشد؛ و آن نکته این است که متاسفانه به دلایلی فرهنگ جامعه ما روز به روز از تساهل و تسامح فاصله میگیرد. ربطش به موضوع این است که مناسبتی مانند کریسمس و سال نوی میلادی که به هرحال مورد توجه بخش زیادی از جهانیان قرار دارد، بازتابی در جامعه ما ندارد. منظورم، لوس بازیهای ظاهری مانند قراردادن درخت کاج در برخی مغازه ها (که آنهم به خاطر کسب درآمد است و این هم یکی از آفات جامعه ماست) نیست؛ منظورم این است که چنین مناسبت و رویدادی برای ما آنچنان جدی و مهم نیست. با آنکه، تعداد زیادی هموطن مسیحی داریم اما هیچ خبری از آن در رسانه های ما پیدا نمیشود و از آنجا که در دنیای مدرن، رسانه ها نقش بسیار مهمی در فرهنگ جامعه دارند این مشکل، ادامه پیدا میکند. البته، ناگفته پیداست که این نبود تساهل و تسامح در فرهنگ امروز ایران، محدود به موضوع ذکرشده نیست و در موارد بسیار دیگری (به خصوص این روزها!) مشاهده میشود. راستش، برای خودم نگرانم که هرچقدر هم که حواسم به این موضوع باشد اما آثاری در من باقی گذاشته باشد؛ چون معتقدم که این رفتار، الان به گونه ای در جامعه نهادینه شده و انگار همه چیز را سیاه و سفید میبینیم و دنبال تشخیص حق و باطلیم و گریزی از آن نیست! در مقابل به یاد بیاوریم، شهری مانند دمشق را (که احتمالن بیشتر ما آن را دیده ایم) که کلیساهایش کنار مساجد قرار گرفته و نیز نوع پوشش مردم عادیشان را که چه تنوعی دارد و مردمش، ضمن حفظ یکپارچگی خود، گونه گونی فرهنگی را پذیرفته اند. به هرحال، فکر میکنم برای ما که احتمالا وارد فضایی به شدت متفاوت میشویم (جامعه ای چندصدایی از فرهنگهای گوناگون) لازم است که بیشتر به این موضوع فکر کنیم که خدای ناکرده در مواجهه با آن جا نخوریم. متاسفانه، گاهی در وبلاگ مهاجرانی که الان آنطرف ساکن شده اند نشانه هایی از این عدم تحمل و مدارا مشاهده میشود. با امید به فردایی بهتر

۵ نظر:

  1. سلام.سال نو شما هم مبارک. به امید اتفاقای خوب تو ماه آینده!

    پاسخحذف
  2. بیگانه جان؛
    ممنون. نوبتی هم که باشه اول نوبت شماست، من امیدوارم که در بهمن همه ما خبرهای خوب بشنویم.

    پاسخحذف
  3. حق با شماست آنها باید بهتر فکر کنند اما آنقدر مغزشان کوچک است که تصور می کنند هر چه آنان دوست دارند هر چه اعتقاد دارند به حق است و بقیه نا حق http://nikancanada.blogfa.com/

    پاسخحذف
  4. زندگي براي ما ايرانيها كه فرهنگمون بر احساس هاي زود گذر كه گاهي يكروز براي يكي ميميرم وروز بعد بتونييم طرفو ميكشيمش استوار است به چه درد ميخوره؟واينه كه نميتونيم واقعيتها را درك كنيم وزود ميدون رو خالي ميكنم و وفكر ميكنيم كه افسرده شديم البته اين مهاجرت كار بسيار سختيست ولي اينو تقريبا همه ماها ميدونستيم كه قدم در اين راه گذاشتيم وبنظر من اصلا درست نيست كه يك عده كه بعد از رسيدن به اونجا شروع ميكنند به نوشتن پستهاي منفي و ناله كردن .
    من هميشه سعي ميكنم از تجربيات كساني استفاده كنم كه سالها قبل مهاجرت كردند واز روزهاي سخت رو هم گذروند و نظراتشون .
    پس بهترين راه براي عبور از اين بحران صبر واستقامت است وبقول شاعر كه مي فرمايد:پيروزي اونور شكست است

    پاسخحذف
  5. درسته مجید جان،
    البته اگر احساس شخصیشون رو بنویسند اشکالی نداره ولی به خاطر همون فرهنگ جالبمون، گاهی جمع بندی میکنند و حکم صادر میکنند. برای من هم عجیبه؛ انگار هیچ فامیل یا آشنایی اونطرف نداشتند که واقعیتها رو بهشون بگه و تصمیمشون برای مهاجرت از تصاویر تلویزیون یا ماهواره بوده!

    پاسخحذف