۱۳۸۹ اردیبهشت ۸, چهارشنبه

خبر خوب

بله خوب معلومه که خبر خوب چی میتونه باشه. مشاورمون چند دقیقه قبل به همسرم اطلاع داد که ایمیل آماده بودن مدیکالمون رسیده. انگار به مغزم آمپول بی حسی زدند. هنوز نشستم پشت میزم و بر خلاف انتظار از خوشحالی نچسبیدم به سقف! نکته خوب ماجرا هم اینه که مشاور عزیز گفت که خودش داره میره سوریه و مدیکال چند نفر از جمله ما رو میتونه بگیره و با خودش بیاره. البته 10 روز دیگه میخواد بره که حالا باید شنبه بریم پیشش بگیم نکنه اونها تحویل پست بدن. به هرحال، این هم از خبر خوب ما. همسرم خیلی خیلی خوشحاله و از چهره اش میشه فهمید که انتظار زیادی برای مدیکال کشیده. لحظه های سختی داشتیم و طبق قرارمون سعی میکردیم این سختی انتظار برای بقیه معلوم نباشه و رو اعصاب دیگران نباشیم. حالا وارد خان بعدی مهاجرت شدیم.

۱۳۸۹ اردیبهشت ۱, چهارشنبه

آتشفشان آیسلند

منظوری ندارما اما میگن آتشفشان آیسلند ممکنه ۲ تا ۳ ماه طول بکشه! بازم منظوری ندارم چون من که کارم به ویزا و بلیط نرسیده (هنوز اندر خم مدیکالیم) اما یکی از آشناها که میخواست با KLM بره کانادا الان یک هفته است که نتونسته بره و برای کارش مشکل پیدا کرده و احتمالن کارش رو از دست میده! باز منظوری ندارم اما بحثش هست که آیا این گدازه ها به کانادا مبرسه یا نه؟ فعلن که به روی خودشون نمیارن اما اونجوری که بوش میاد احتمالش هست. کلا من منظوری ندارم.

۱۳۸۹ فروردین ۳۱, سه‌شنبه

گزارش لحظه به لحظه

به نقل از مشاور محترم، مدارک درخواستی سفارت، دیروز با پست TNT ارسال شد. تمام

پی نوشت- میدونم که این بیشتر شبیه twit بود.

۱۳۸۹ فروردین ۲۶, پنجشنبه

یک دغدغه جدید!

امروز در کامنتهای وبلاگ پانیذ که معمولن مطالبش رو مستند مینویسه و میشه گفت مطالبش معتبره یک موضوع جدید شنیدم. امیر خان (نویسنده وبلاگ) در پاسخ به کامنتها اشاره کرده بود که پس از صدور فایل نامبر اصلی فدرال، ابتدا بک گراوند چک انجام میشه و اگر مشکلی نباشه مدیکال صادر میشه و بعد از صدور مدیکال، تازه مرحله سکیوریتی چک شروع میشه و بعد درخواست پاسپورت برای صدور ویزا انجام میشه! البته این مطلب یک مقداری با تجربه بعضیها که سریع ویزا گرفتند جور در نمیاد اما یکسره هم نمیشه منکرش شد. به هرحال ظاهرا باید حالا حالاها صبر کنیم.

۱۳۸۹ فروردین ۱۶, دوشنبه

چرا میروم؟ -2

برای اینکه مجبورم برای هیات مدیره فرهیخته! یک شرکت کامپیوتری معتبر و باسابقه در چند جلسه توضیح بدهم که چرا بهتر است به جای سرمایه گذاری روی ساخت محتوای دیجیتال یا فروش LCD، روی موضوعات پایه ای تر و تخصصی تر مثل شبکه های کامپیوتری یا امنیت شبکه سرمایه گذاری کنند و نگاه جدی داشته باشند؟ هنوز نمیفهمم که چرا من باید حرص بخورم و با شور و حرارت لزوم توجه به مباحث تخصصی را یادآور بشوم؟ به من چه آقا؟ به من چه میرسد؟ بامزه اینجاست که میگویند شرکت ما دانش محور است! داشتم از خنده میمردم. البته برای تصمیماتشان، توجیه هم پیدا کرده اند؛ مثلا میگویند ما به دنبال این هستیم که ایده های جدید را بیاوریم اما در عمل، این آوردن ایده های جدید به معنی یک کار بازرگانی و انجام یک مهندسی معکوس نصفه و نیمه به منظور کاهش هزینه و افزایش سود (و نه به منظور ابداع سیستم جدید) است؛ و یا تصمیم میگیرند که خدمات لوکس بدهند، اما این ارائه خدمات لوکس به جارو زدن زیر صندلی کارفرما و تبدیل شدن شرکت و پرسنل فنی به کیسه بوکس ایشان منتهی میشود! با این توجیه که ایشان باید همه جوره از کار ما راضی باشد!
ای خدا، من میخوام برم تو گوگل کار کنم. دیگه نمیتونم ...